شیر بیشه

مریدان حیدر کرار علیه السلام

شیر بیشه

مریدان حیدر کرار علیه السلام

شیر بیشه

...............فقط حیدر امیرالمومنین است...............

آخرین نظرات
  • ۲۳ مهر ۹۳، ۱۱:۴۲ - ALI REZA
    یا حق

۳ مطلب در مهر ۱۳۹۳ ثبت شده است

روایت یک جانباز از حال و هوای «عقد اخوت» در جبهه‌ها

امیررضا اقتداری، جانباز دوران دفاع مقدس که در حین عملیات کربلای 4 به درجه رفیع حانبازی نائل آمد همزمان با عید غدیر خم در خصوص جاری شدن عقد اخوت در میان رزمندگان جبهه های نبرد به «نسیم» گفت: شاید خیلی ها تصور کنند جاری شدن عهد اخوت میان رزمندگان تنها مختص به عید غدیر بود اما رزمندگان در سایر روزهای سال و قبل از آغاز عملیات‌ها با یکدیگر پیمان برادری می‌بستند.


 وی افزود: با جاری شدن صیغه عقد اخوت در میان رزمندگان شاهد رقم خوردن صحنه‌های خاصی بودیم که به عنوان مثال می‌توان به این اشاره کرد یک رزمنده 70 ساله یک نوجوان 15 ساله را برادر خطاب می‌کرد.

 وی افزود: البته این تنها شکل ظاهری قضیه بود و در باطن امر نیز این دو نفر همانند یک برادر با یکدیگر رفتار می‌کردند به طوری که این پیرمرد یک شب در جبهه، کفش تمامی رزمندگان را واکس زد و عنوان می کرد که این کار، کمترین خدمت است که می تواند به برادرن خود بکند.

 اقتداری در ادامه در خصوص پیامدهای این عهد و اخوت گفت: وقتی همچنین فضایی در جبهه به وجود می آمد ، "از خودگذشتگی" و "فداکاری" در جبهه ها به اوج خود می رسید که همین مسئله موجب بروز موفقیت‌هایی در عملیات های مختلف می شد.  

وی تصریح کرد: سبقت گرفتن برای رفتن روی مین، ثمره همین عقد اخوت بود به طوری که هیچ کس دوست نداشت زنده بماند در حالی که برادر همرزمش به شهادت رسیده باشد.

 وی گفت: متاسفانه برخی مواقع شاهدیم که در فیلم های سینمایی در خصوص صحنه هایی که پاکسازی مناطق مین گذاری شده را توسط زرزمندگان به تصویر می کشد اشتیاهاتی رخ می دهد که برای مخاطب چنین تلقی میشود که رزمندگان با اکراه برای فداکاری و پاکسازی منطقه مین گذاری شده اقدام می کنند این در حالی است که برخی مواقع رزمندگان در این خصوص با یکدیگر جر و بحث هم می کردند که کدامشان سریعتر برای پاکسازی اقدام کنند .

این جانباز در پایان گفت: به اعتقاد بنده فرهنگ جامع دفاع مقدس هنوز که هنوز اس تبه طور کامل در آثار هنری نمایان نشده است و امیدوارم مسئولان مربوطه در این راستا اقدامات لازم را کنند.
  • ehsan 110
روایت سردار شهید شوشتری از سال‌های دفاع مقدس

پناه گرفتن «حاج قاسم» زیر عبای شهید میثمی

سردار شهید شوشتری در محافل مختلف، به بیان خاطرات دوران دفاع مقدس می‌پرداخت. گزیده‌هایی از آن‌ها تقدیم می‌شود:

قرعه‌ای که عوض شد


در واقع ما جنگ را از کردستان آغاز کردیم و در آنجا اولین مسئولیت من، فرماندهی دسته بود. بعد که جنگ شروع شد، بچه‌ها شور و حالی داشتند که هر چه زودتر برای خدمت به جبهه اعزام شوند. برای‌همین ما مجبور شدیم قرعه بیندازیم و بعضی‌ها را از رفتن باز داریم. از جمله کسانی که قرعه رفتن به نامش نیفتاد، من بودم. آنجا با یکی از برادران (با هدیه و وعده وعید) جایم را عوض کردم.

اولین دیدار با امام

اولین باری که خدمت امام(ره) رسیدم، احساس می‌کردم که تمام دنیا و آخرت در دستان من است. چنین احساسی را وقتی که به مکه مشرف شده بودم، درست لحظه‌ای که حجرالاسود را می‌بوسیدم داشتم، یعنی یک چنین تحول روحی را ارتباط و صحبت با امام در آدم پدید می‌آورد.

آتش در معبر


یک خاطره‌ای از بچه‌های تبریز دارم. در عملیات «والفجر» من فرمانده تیپی بودم که به عنوان پشتیبان لشکر شهید باکری (لشکر عاشورا) حرکت می‌کردیم.

شکستن خط در «والفجر1» خیلی سخت بود، دو تا کانال و میادین مین عمیقی سر راه بود. شهید باکری و گروهش خط را شکسته بودند و ما پشت سرشان رسیدیم روی یال161. در مسیری که ما می‌رفتیم، بچه‌ها هنوز نتوانسته بودند که جنازه‌ها و مجروحان را جمع کنند.

اگر خاطرتان باشد ما در‌این عملیات با مین‌های «ناپالم» که به «بشکه ناپالم» معروف بودند، روبه‌رو شدیم، من در محور جلوی گردان داشتم می‌رفتم، رسیدیم به میدان مین وسیعی که بین دو کانال قرار داشت.

دیدم که یک جایی از میدان مین، برادر مجروحی افتاده است و از بشکه ناپالم هم که منفجر شده بود، دود و گاز بیرون می‌زند و شلوار ‌این برادر هم آتش گرفته است. من نه به خاطر آن مجروح بلکه به خاطر روحیه گردان، گفتم: «این برادر را [به پشت جبهه] تخلیه کنید».‌این برادر هم که نمی‌دانم اسمش چه بود، زنده است یا شهید شده، متوجه شد من چه گفتم، برگشت و با همان لهجه‌ترکی‌اش گفت: «من خودم خودم را جمع می‌کنم اگر شما راست می‌گویید بروید بجنگید»، در آن صحنه که زیر آتش دشمن است و در میدان مین هم مجروح افتاده و لباسش هم آتش گرفته.  اگر من و شما، حالا شما نه،  ولی اگر من بودم آن وقت از خدا می‌خواستم که کسی بیاید و مرا نجات بدهد، آن وقت کی من به یاد جنگ و دفاع می‌افتادم؟ آن چیزی که آن برادر عزیز را در آن لحظه‌ها و شرایط وا می‌دارد تا دیگران را به دفاع ترغیب کند و خودش هم به جنگ و خط فکر کند، فقط خدا و‌ایمان به خداست.

بقیه در ادامه مطلب...

  • ehsan 110

راز موفقیت «حاج قاسم» به روایت برادر محسن 

دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت: می‌توانیم ادبیاتی متناسب با ادبیات جبهه و مطابق با شرایط اقتصادی امروز پیاده کنیم.


وی اظهار کرد: راز موفقیت قاسم سلیمانی‌ها و شهید باکری‌ها در انس با خدا و انس با خود است و تمام عظمت این موفقیت‌ها در همین مسئله نهفته است.امام راحل فرمود«تحول انسانی که در نفوس و افکار شکل گرفته، از انس با خدا سرچشمه گرفته و توصیه می کنم انس با خدا و خود را از دست ندهید».اولین دستاورد انس با خدا، برادری است که فاصله ها را کم کرده و موجب آشتی می شود. برادری موجب وحدت، هماهنگی و یاری کردن یکدیگر می شود.

بقیه در ادامه مطلب . . .

  • ehsan 110